جان نعره کشید و دل عشاق جوان شد
روح القدس از فیض مداوم شده سر مست
از این همه لطفی که مرا مونس جان شد
هر صبح که خورشید جهان فخر فروشد
از پرتو او برهمگان عشق عیان شد
دل مست مناجات شب و وصل سحرگاه
یک آیه پرنور از آن عشرت جان شد
کی می شود از این همه انوار گذر کرد
یا چشم ببست زهمه روی گران شد
هر آن دل سائل به هوای رخ دلدار
از کوی به کویی شد و از غیر رمان شد
سرما...برچسب : نویسنده : saael بازدید : 13